جدول جو
جدول جو

معنی پوت کشی - جستجوی لغت در جدول جو

پوت کشی
(کَ / کِ)
اصطلاحی است مقنّیان را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ / کِ)
عمل و کار کوت کش. رجوع به کوت کش و کوت کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(کو کَ / کِ)
قرمساقی کون. مقابل آن کس کشی بود. (آنندراج). و رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ / کِ)
عمل دست کشیدن. دست مالیدن. ملامسه کردن. (برهان) (آنندراج). مالش با دست. (ناظم الاطباء) ، کدیه و گدائی. (برهان) (آنندراج).
- دست کشی کردن، دریوزه و گدائی کردن. (آنندراج). و رجوع به دست کش و دست کشیدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ مَ / مِ)
کناس. (فرهنگ فارسی معین ذیل کودکش). آنکه کار او کشیدن کوت باشد. آنکه به مزارع و باغها کوت یا کود حمل کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوت و کود و کوت کشیدن شود.
- امثال:
کش کش است چه زرکش چه کوت کش. نظیر: قباسفید قباسفید است. دوغ و دوشاب یکی است. (امثال وحکم ج 3 ص 1219)
لغت نامه دهخدا
عمل اتو کشیدن عمل اتو کش، شغل و پیشه اتو کش، جای اتو کشیدن دکانی که در آن اتو میکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست کشی
تصویر دست کشی
مالش مالیدن، کدیه گدایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود کشی
تصویر خود کشی
انتحار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صورت کشی
تصویر صورت کشی
عمل و شغل صورت کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منت کشی
تصویر منت کشی
عمل منت کش
فرهنگ لغت هوشیار
کلون پشت در چوبی که در پشت در نهند تا آن را قفل کند
فرهنگ گویش مازندرانی
استراق سمع، تنبیه کردن، گوش مالی
فرهنگ گویش مازندرانی
عمل قطع کردن آب شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی
ادرار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در منطقه ی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی